جدول جو
جدول جو

معنی همای آزاد - جستجوی لغت در جدول جو

همای آزاد(هَُ)
نام دختر بهمن است که زن پدر خود بوده به شریعت زردشت و داراب از او تولد یافته. (برهان). دختر بهمن بن اسفندیار بوده که سی سال پادشاهی ایران نموده پس داراب پسر خودرا ولی عهد نمود. او را چهرآزاد نیز می گفتند. از بناهای او شهر چهرازادگان است که آن را معرب کردند و جرفادقان گویند و بعضی گلپایگان خوانند. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهی آزاد
تصویر ماهی آزاد
نوعی ماهی خوراکی دریازی با بدن کشیده که در رودخانه تخم ریزی می کند، آزادماهی
فرهنگ فارسی عمید
(هََ یِ)
وجود مطلق. (آنندراج). رجوع به هستی شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ می یَ)
قریه ای است میان جنوب و مشرق ارسنجان. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فضای آزاد
تصویر فضای آزاد
اسپاش آزاد
فرهنگ لغت هوشیار